شغل تمامشدنی است. جایگاه مشخصی است که بدست میگیریم. شاغلشدن باعث
محافظهکاری میشود و فکر را محدود میسازد. همینکه در حد کفایت کاری انجام دهیم و
دردسری بوجود نیاوریم یعنی به هدف شغلمان رسیدهایم. هرجای مسیر شغلی هم که شک کنیم
براحتی همه چیز را انکار میکنیم.
پروژه بی انتهاست، چیزی است که انتخاب میکنیم و متعلق به خودِ خودمان
است. کارکردن در یک پروژه، دری بسوی امکانات بر روی ما میگشاید. پروژهها روایت بهترشدن،
عبور از مرزهای جدید و ایجاد تغییر هستند. هرگاه در مسیر پروژه شک کنید، شجاعتر میشوید.
شغل وابسته به جلسات است و تکیه کلام کلیدیاش «بعدا» است ولی پروژه،
مشوق «همین حالا» است.
ممکن است برای شغل یا پروژه، حقوقی دریافت کنید یا نکنید ولی نکته در پول
دریافتی نیست بلکه در بینش شماست.
برخی افراد پروژهای ندارند، آنچه دارند شغلشان است. همین و بس.
انتخاب شرمآوری است.
عدهای هم تلاش میکنند پروژهشان را به شغلشان تبدیل کنند و در نتیجه
اغلب هردو را ضایع میکنند.
البته اگر تابحال چیزی که داشتهاید فقط شغلتان بوده است، برای شما دشوار
است تصور کنید که تبدیل شغلتان به پروژهتان چقدر آسان است.
به دنیای پروژهمحور خوش آمدید.
نظرات
ارسال یک نظر