◾️رنجهای همیشگی
( The forever of
discomfort)
این رنجها را Sasha Dichter برای ما توضیح میدهد. رنجهایی که بخاطر
شرایطی موقت حادث میشوند و ما احساس میکنیم که تا ابد ادامه خواهند یافت.
تنها دلیل اینکه ما حس ناراحتکنندهی فرودِ پُر از دستاندازِ هواپیما
را تحمل میکنیم آنست که میدانیم ده ثانیهی دیگر تمام خواهد شد.
کودکی که از بیماری ماشینگرفتگی رنج میبرد، چنین دیدگاهی ندارد. او زار
میزند و غمگین است، چون فکر میکند که این وضعیتِ ناراحتکننده همیشگی است.
اغلب اوقات در شیبها(Dip) دلسرد میشویم. نه بخاطر اینکه این رنج
را نمیتوانیم برای یک ساعت، یک هفته یا یک ماه تحمل کنیم، بلکه به اشتباه باور داریم
که این وضعیت همیشگی است.
◾️فراوانی همیشگی
(The forever of
plenty)
وقتی به اشتباه فرض میکنیم که چیزهای خوب قرار است همینطور خوب باقی
بمانند. خیال میکنیم این لحظهها، اینسکوهای پیشرفت و این منابع همیشگی هستند و
ما مختاریم هر طور دلمان خواست مصرفشان کنیم، چون فردا باز هم خواهند بود.
این نوع تفکر باعث دلشکستگیمان خواهد شد. چون بناچار چنین فراوانی نمیتواند
همیشگی باشد. هرگز نمیتواند.
◾️هرگز همیشگی
(The forever of
never)
روایت غالب جامعه از این قرار است که شما به داشتههایتان تعلق دارید؛
با نقش اجتماعیتان درهم تنیده شدهاید؛ به مهارتی که کسب کردهاید و به موقعیتی که
دارید چنان چسبیدهاید که هرگز تغییر نخواهید کرد.
اگر باور شما نیز همین باشد، شاید حقیقت داشتهباشد.
اگر باور شما نیز همین باشد، براحتی میتوانید از زیر بار خیلی چیزها شانه
خالی کنید.
و اگر باور شما نیز همین باشد، زندگی را برای سیستم، آسانسازی کردهاید؛
سیستمی که علاقمند به طبقهبندی شماست.
ولی، «هرگز تغییرنکردنِ شما» همیشگی نیست.
نظرات
ارسال یک نظر