هفته اول دانشکده اقتصاد برای
من بسیار فلاکتبار بود. بشدت درگیر چالشهای خودم بودم.
در روزهای بعد، یکی از همکلاسیها بنام Chip Conley
،
یادداشتی را برای من ایمیل زد: «من در حال تشکیل یک گروه پنج نفرهی طوفان مغزی (brainstorm) هستم.
امیدوارم قبول کنی و به ما بپیوندی».
او مسوول هیچ چیز نبود. او
هم مثل من، جزو جوانترین دانشجویان کلاس بود. ولی او دریافت که بهترین راه برای پیشرفت
در باهمبودن است، او این راه را شروع کرد و زندگی چهار نفر دیگر از همسفرانش را متحول
ساخت.
او با گردآوری چند نفر، شگفتی
آفرید و امکان و ارتباط فراهم کرد.
شما امروز چه گروهی را میتوانید
دورهم جمع کنید؟
نظرات
ارسال یک نظر