فریلنسر شدن کار شجاعانه‌ای است







وقتی شغلم را در سال ۱۹۸۶ ترک کردم و کار خودم را شروع کردم، زیاد از وقتی که عکس مرا در یک مجله عمومی چاپ کرده بودند نگذشته بود. مادربزرگم با افتخار، یک کپی از آن مجله ( نه عنوان مجله، بلکه کل مجله ) را در میز قهوه‌اش نگه می‌داشت و آنرا با افتخار به هرکسی نشان می‌داد که نوه‌اش حالا یک فریلنسر شده است. با اینکه زیاد مطمئن نبود معنای فریلنسر چیست ولی به ظن او، چیز پایدار، راحت یا شغل با‌پرستیژی هم نبود.

فریلنسرهادر جهان شبکه امنی ندارند ولی بهترین کار‌شان را ارائه می‌دهند. آنها بندرت برای کاری که انجام می‌دهند، اعتباری را که لایقش باشند کسب می‌کنند. فریلنسرها همیشه مطمئن نیستند که قدم بعدی چیست و اغلب، آخر کارشان غلط از آب در‌می آید. ولی این یک مهارت ناب است که بیشتر ما باید آن را بدست آوریم.

وقتی فریلنسر هستید، خودتان ارباب خودتان می‌شوید و در اغلب اوقات راهی برای بهترشدن پیدا می‌کنید.
.
.


مشتریان بهتر (better clients) تقاضاهای بیشتری دارند، پول بیشتری پرداخت می‌کنند و درباره کار شما حرف می‌زنند.

مشتریان بهتر، طی کردن پله‌های ترقی را برای شما آسان‌تر می‌کنند.

مشتریان بهتر، شما را به چالش می‌کشند تا کار عمیق انجام دهید و توانایی‌های بالقوه‌تان را بالفعل کنید.

با کار کردن در ساعات بیشتر، بهتر نمی‌شوید. شما نمی‌توانید ساعات بیشتری کار کنید. شما با یافتن مشتریان بهتر می‌توانید بهتر شوید.

خوشوقتم که بسیاری از فریلنسرها این وبلاگ را می‌خوانند و برای من باعث افتخار است که در بهترین روزهای عمرم یک فریلنسر هستم‌.


نظرات