سالهاست که داستانی از Pema (نویسنده و معلم بودایی) دست از سرم بر نمیدارد:
در یکی از جلسات مراقبه، فرد
بغل دستی Pema، که با زبان خود
صدای تق تق در میآورد، مزاحم مراقبه او میشود و او را بسیار دلخور میکند.
در زمان استراحت، وقتی که Pema تمام
سعیاش را میکند تا جرأت تذکر دادن به آن فرد را پیدا کند و به او بگوید که با این
صدای آزاردهنده، روز او و دیگران خراب شده است، ناگهان متوجه میشود که منشاء صدا
از یک رادیاتور در همان نزدیکی است.
این حقیقت که او در تمام این
مدت با جسم بیجانی مثل رادیاتور طرف بوده است، همه چیز را برایش تغییر میدهد.
- هدف صداهای مزاحم، شخص pema
نبود.
- هیچ عمد یا خودخواهی پشت این قضیه نبود.
- فقط صدای یک رادیاتور بود، همین.
- بقیه روز عالی بود، چون آن صدا مربوط به
یک رادیاتور ساده بود.
درسی که در این داستان نهفته
است آنست که وقتی مزاحمت از طرف یک رادیاتور باشد، مسئله کاملاً برای ما حل میشود.
اغلب مزاحمتها اصلا به ما ربطی ندارند و عمدا ما را هدف نگرفتهاند.
نظرات
ارسال یک نظر