چه معنی دارد که برای ۴۰ سال، هوادار واقعی و پروپاقرص یک تیم ورزشی باشید؟
در طول زمان، بازیکنان تغییر
کردهاند، مربیان عوض شدهاند، شاید لوگو، ورزشگاه، شهر و حتی نام تیم هم عوض شده است.
(ولی شما همچنان هوادار باقی ماندهاید! م)
شما دقیقاً هوادار چه چیزی
شدهاید؟
این در مورد برند اتومبیل،
حزب سیاسی و هر چیزی که احساسات شخصی و جامعه را تحریک کند صادق است.
آدمهایی مثل ما، اهل چنین کارهایی هستند.
این غریزه به قدری در ما قدرتمند اس که با دیدن یک لوگو روی جعبه، به باورهایمان پشت میکنیم و باور جدیدی خلق میکنیم. (همه هوش و حواسمان را میبازیم.م)
وقتی در ارتباط عاطفی با یک
لوگو یا نام یک تیم باشیم، درک منطقیِ ما تعادل خود را از دست میدهد. طوری که روایت
ذهنی ما از نام یک تیم، به چیزی بسیار مهمتر از فهم واقعی ما از آن تیم تبدیل میشود.
هوادارماندن، منوط به این نیست که تیم شما در هر مسابقهای پیروزِ میدان باشد. بلکه هواداری یعنی شما حتی در صورت باخت، یا حتی وقتی لیدرها اشتباه میکنند، یا حتی وقتی منطق حکم میکند که کار تیم با عقل جور درنمیآید، باز هم در هواداریتان ثابتقدم بمانید.
لحظهای که فهمیدید هواداری،
به بخش مهمی از ارزشهای فردیتان بدل شده است، سخاوتمندانهترین کاری که میتوانید
انجام دهید، آنست که وقتی دیدید مدیریت به کاری احمقانه دست زده است، آنرا با صدای
بلند و رسا بگویید. چون وقتی هواداران، چیزی را به وضوح بیان کنند، امکان دارد لیدرها گوش فرا دهند.
️
نظرات
ارسال یک نظر