مدتهای مدیدی بود که مجلات
عمده و شبکههای تلویزیونی، محدودیتهای زیادی را برای نمایش تبلیغات، اِعمال میکردند.
چارچوب، محتوا و اثربخشیِ یک تبلیغ، بایستی قبل از نمایش در شبکه تلویزیونی یا «نیویورکر»، مورد بررسی و تایید
قرار میگرفت. مکانهای خوب برای درج تبلیغات، زیاد نبودند و اینجا بود که قدرت شرکتهای
رسانهای(media company) خودش را نشان میداد.
امروزه به لطفِ خرید الگوریتمی
از رسانه (algorithmic media buying)،
و ظهور دیجیتال، شرکتهای رسانهای، گاهی حتی نمیدانند چه کسی تبلیغات را درج کرده
است، چه برسد به اینکه از عملکرد یک تبلیغ باخبر باشند یا اصلاً بدانند که برای چه
بوده است!
تبلیغات بیآنکه تایید شوند،
به راحتی نمایش داده میشوند، مخاطب را درگیر میکنند و محو میشوند. نتیجه این میشود،
هنگامی که در جلسهای هستید و میخواهید برنامهی روزانه قطار شهری را چک کنید، ناگهان
تلفن شما یک تبلیغ را جار میزند. بزرگترین شرکتهای دیجیتال، تسلیم این وضعیت شدهاند
و چیزی به نام محتوا و چارچوب تبلیغات از یادشان رفته است. همزمان با تلاشِ جدی که
یک شرکت رسانهای برای اِعمال استانداردها انجام میدهد، الگوریتمها به راحتی مسیر
دیگری را میپیمایند!
اهمیت زمینهای (context) که
تبلیغات در آن نمایش داده میشود (مثل مجله)، جایش را به مصرفکنندهای (consumer) داده
که هدف قرار گرفته است. به این معنی که واقعاً برای تبلیغاتدهنده (advertiser) فرقی
ندارد که مصرفکننده، یک تبلیغ را در پلتفرم الف میبیند یا پلتفرم ب.
چیزی که برای تبلیغاتدهنده اهمیت دارد، آن است که این کار ارزانتر انجام شود.
در نهایت، این امر باعث نابودی
ارزش شرکت رسانهای میشود، فرهنگمان را فاسد میکند و اعتماد به برندها را که به
سختی حاصل شدهاند در بلندمدت از بین میبرد.
میتوان بهپا خاست و بر اهمیت
«بهتر» نسبت به «ارزانتر» تاکید کرد. جهان، مجبور نیست شبیه یکی از بدترین اپلیکیشنهای
آندروید به نظر برسد.
نظرات
ارسال یک نظر