یادگیری (Learning)، اغلب بیرون از کلاس
اتفاق میافتد. 
یادگیری همان تجربهی تلخ احساس بیکفایتی
در مسیر رشدمان است.  
یادگیری، دری به روی هویت (Identity)، برای ما میگشاید. 
وقتی کسی میگوید: «من یک پرستارم.»، درواقع
ترکیبی از یادگیریها، مدرک تحصیلی و سبک زندگیاش را بعنوان هویت خویش به ما اعلام
میکند. 
همهی اینها محصول جامعه (Community) است. استانداردها، رفتارها، حمایتها، نقشها. 
اگر شما جزو سازندگان قایقهای چوبی در Maine باشید، کارها را به روش خودتان انجام میدهید.
اقیانوس همان اقیانوس و آب همان آب است ولی قایقسازان Manila ، قایقهای متفاوتی را
نسبت به شما در آن آب روانه میکنند. چون جامعههای متفاوتی با همدیگر دارید. 
حتی طرز فکر ما درباره آموزش رسمی، اعتبار
چیزها و نحوهی همکاری، از جامعهای نشأت میگیرد که عضو آنیم. 
جامعهی شما به صورت اتفاقی و هنگام تولد تعیین
میشود. جامعهای بر اساس جغرافیا و اصلونسب که در آن هویت مییابید و یادگیری را
خیلی قبلتر از رفتن به مدرسه، در آن جامعه آغاز میکنید. البته امروزه اوضاع درحال
تغییر است. 
دربارهی محافلکاری (Communities of practice) دهههاست که مطلب نوشته
شده است، ولی طبیعتِ بادوام و متخلخل اینترنت در حال دگرگونکردن آنست. وقتی خودمان
را با یک جامعه محصور کنیم، تغییر هویتمان اجتنابناپذیر میشود. 
ما در بیشتر مواقع، جامعهی خویش را مطابق
پیشفرض انتخاب میکنیم. شبکههای اجتماعی ما را به درون خویش میبلعند. یا شبیه یارکِشی
برای بازیِ وسطی، بالاخره عضو یک تیم میشویم. ولی امروز ما شانس آن را داریم که  ملحقشدن به یک جامعه را با ارادهی خودمان انجام
دهیم.
من بمرور زمان دریافتهام که گروههایی که
در
Akimbo میسازیم، در واقع همان
محافلکاریها هستند. راهی برای ساختن هویت قدرتمند و زایایی که همه بدنبال آنند.
اگر میخواهید دربارهی جدیدترین محافلکاریِ
ما بیشتر بدانید، اینجا را بخوانید.
️
نظرات
ارسال یک نظر