کسی که یک سیبزمینی از مزرعهی شما میدزدد
با فردی که ایدهی شما را میدزدد چه فرقی دارد؟
خب اگر همه اهالی شهر بیایند و یک سیبزمینی
بردارند، مزرعهی شما ورشکست میشود.
ولی اگر همهی اهالی شهر بیایند و ایدههای
شما را بردارند، شما شناختهشدهتر، قابلاعتمادتر و موثرتر از قبل میشوید.
از وقتی گوگل افتتاح شده، کسبوکار و طرح فنیاش
در دسترس هر کسی است که به دانشگاه استنفورد راه نیافته بود.
هر پادکست محبوبی براساس یک ایدهی اورجینال
که در همان لحظهی اول در اپیزود اول فاش شده است به محبوبیت میرسد. یعنی خیلی زودتر
از آنکه خود پادکست محبوب شود.
خاطرم هست زمانی که یک ناشر بودم، یکی از ایدههای
بزرگم بدون مشارکت من منتشر شد. ولی این نشانهی موفقیت کتابهای ما بود که منتشر میشدند.
نه تنها نشانه، بلکه دلیل موفقیتشان بود.
اینترنت یک دستگاه کپی است که در آن، ایدهها
شکل میگیرند، تغییر میکنند و میچرخند و از پایانی به آغازی دیگر متصل میشوند.
تکهپاره کردنِ ایدههای عمده و بزرگ و نیز
نقض حقوق مالکیت، کار قابل افتخاری نیست و همه میتوانند آن را انجام دهند. ولی مسالهی
اصلی، چسبیدن سفت و سخت به ایدهها از ترس لورفتن و پخششدنِ آنهاست.
اورجینالبودن، فرصتی برای پیشبرد ارتباطات
است. ساختنِ چیزی مفید و بدرد بخور با پشتکار و ظرافت، یک کار سخاوتمندانهی واقعی
است و ربطی به این ندارد که ایدهی شما قبلاً به گوشش کسی خورده باشد یا نه.
نظرات
ارسال یک نظر