دو چیز وجود دارد:
ما مدام و در هر زمانی، مشغول
پیشبینی آیندهایم. 
ما در این کار افتضاح هستیم. 
ما روزهایمان را به حدسزدن
دربارهی تأثیری که یک کار بر آینده میگذارد، سپری میکنیم و اغلب هم اشتباه میکنیم. 
بقیهی روزهایمان را هم به
امید آنکه حق با ما باشد یا در نگرانیِ اینکه حدسمان درست از آب درنیاید، سپری میکنیم.
ما سعی میکنیم که آینده را با شعبده و اضطراب، به یک میزان تحت کنترل خود درآوریم. 
تازه اگر آینده با ما همکاری
نکند، حتی ما زمانِ بیشتری را صرف تلاش برای تغییر جزئیاتِ پیشبینیِ آینده میکنیم
تا در نهایت، هماهنگیِ بیشتری بین آینده با آنچه ما امیدواریم آنگونه باشد، ایجاد
کنیم. 
چه میشد اگر به جای این کار،
سعی میکردیم فقط بهترینِ خودمان بودیم؟
و به آینده اجازه میدادیم،
خودش به فکر خودش باشد. 
چون حتی اگر ما هم زیاد جوش
نزنیم، بازهم آینده از عهدهی خودش بر خواهد آمد. 
وظیفهی ما این است که بهترینِ
خودمان باشیم. یعنی همهی توجهمان را معطوفِ مدلها، جامعه و مردمی کنیم که در حالِ
خدمت به آنها هستیم.
نظرات
ارسال یک نظر