«دقیقاً «این» را میخواهم. باید «این» باشد و چیز دیگری نمیخواهم بشنوم. مگر شما به من باور ندارید؟»
یک مراسم ازدواج با لباس عروسی بینقص، کیک
عروسی بینقص و یک داماد بینقص. مهم نیست که خانواده، شرایط اقتصادی و خواستهی ما
چیست.
یک کسبوکار بر اساس یک سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture
capital)،
عرضه اولیه و مدل تجاری. اهمیتی ندارد که مخاطبان ما که در حال گرفتن خدمات از ما هستند،
قادر به حمایت از این نوع سرمایهگذاریها نیستند.
شروع حرفهی موسیقی در Carnegie Hall ،
دریافت بازخوردهای عالی و اجراهای رویایی. مهم نیست که تمرین و سازگاری با آن شرایط،
شما را ناخشنود میسازد.
صنعتهایی که ما را برای انجام کارها به روشی
خاص، مهیا میکنند، هدفشان، دستیابی به سهولت بیشتر یا سودسازی بیشتر برای خودشان
است و سود ما یا اهداف ما برای آنها اهمیتی ندارد.
واقعیت آنست که شما میتوانید به صورت آنلاین،
غوغا بپا کنید، بدون اینکه وارد یک سرمایهگذاری خطرپذیر شوید. واقعیت آنست که شما
میتوانید بدون برگزاری مراسمی بزرگ، یک ازدواج شاد داشته باشید. واقعیت آنست که شما
میتوانید با رضایت کامل، رُمان خودتان را بنویسید، بدون اینکه نیازی به چاپ آن در
انتشارات Random House داشته باشید.
میدانم که مدتهاست دارید تلاش میکنید تا
خلاف این گفتههای من را ثابت کنید. ولی کاملاً امکانش وجود دارد که راه و هدفی که
جهانِ صنعتیشده به شما نشان میدهد، همان راه و هدف واقعی شما نباشد.
به ازای هر نفر که در پی اثبات نادرستی روش
افراد شکاک است، صد نفر وجود دارد که گوش میدهند و کاری را که دوست دارند و برایشان
مهم است را انجام میدهند و به دنبال ادامهی کارهای قبلی با معیارهای غلط نیستند.
از اول شروع کنیم: مخاطبانی که میخواهید به
آنها خدمات ارائه دهید، چه کسانی هستند؟ یک مشارکت و همکاری(contribution) موفق، چه مختصاتی دارد؟
نظرات
ارسال یک نظر