وقتی Ignaz Semmelweis
، آماری پیشگامانه از
نجاتِ جانِ زنانِ بیشماری ارائه داد، پزشکانِ همکارش، از باور به او امتناع ورزیدند.
آنها کار او را نادیده گرفتند. دستهایشان را نشستند و ۲۰ سالِ دیگر به همین منوال گذشت تا اینکه دیدگاههای
دکتر «زملوایس» دربارهی نحوهی گسترش بیماری پذیرفته شد.
اینک ما در جهانی زندگی میکنیم که پرشتابتر
و رقابتیتر از زمان اوست.
زمانیکه Jethro Tull، دربارهی تناوب زراعی نوشت، خیلی از کشاورزان به همان روشهای قدیمیشان
ادامه دادند. با اینحال، در طول زمان، میزان بازده تولیدات کشاورزی که دروغ نمیگویند.
لازم نیست شما از ایدهای خوشتان بیاید ولی میتوانید مشاهده کنید که آن ایده جواب
میدهد.
«نتایج»، آشکار میشوند. آنها براحتی دیدهمیشوند. براحتی اندازهگیری میشوند
و باقی میمانند.
پُلها یا فرو میریزند یا دوام میآورند.
بازار سهام یا رشد میکند یا سقوط میکند.
ما میتوانیم «نتایج» را یا بعنوان تهدید و
یا فرصت بنگریم. بستگی دارد که در حالِ دفاع از وضع مبهم موجود باشیم یا به دنبال بهترکردن
اوضاع.
«نتایج»، اهمیتی به توضیحات ما نمیدهند. اگر قصد پیشرفت داریم، به توضیحات
مفیدی نیازمندیم. چون انکارِ «نتایج»، تغییری در آنها ایجاد نمیکند.
همگام با انباشتهشدن بیش از پیش جهان با
«نتایج»، روایات و تفاسیر شخصی از نحوهی عملکرد جهان نیز روی هم تلنبار میشوند. مخصوصاً
در زمانهای تغییر و ظهور عواقب منفی، این وضعیت میتواند بسیار پریشانکننده و غمانگیز
باشد.
ما هر کدام، روایت خودمان را داریم که مُعرِف
ما و داستانی است که برای خودمان تعریف میکنیم.
باورها قدرتمند هستند. آنها شخصیاند و میتوانند
تاثیر چشمگیری در تعامل ما با خویشتن و دیگران داشته باشند. ولی «نتایج»، جهانی(universal) و قابل مشاهدهاند. برای «نتایج» اهمیتی ندارد که ما
چقدر تمایل داریم آنها را از جلوی دیدمان کنار بزنیم. آنها همانجا باقی میمانند.
وقتی افراد در اینباره حرف میزنند که مدرنشدن،
انسانیت را تغییر داده است، اغلب از تأثیر اساسی «نتایج» غافلاند. امروزه محیطهای
رقابتی، «نتایج» بیشتری را با سرعتی زیادتر به بار میآورند که خودِ این «نتایج» نیز
در طول زمان در هم میآمیزند.
ما هنوز به یک روایت(narrative) نیاز داریم. و هنوز هم به دیدگاه منحصربهفرد خویش محتاجیم. اما در قرنی که گذشت، ما میبایست به سیستمهایی که «نتایج» را خلق میکنند، توجه بیشتر و بیشتری معطوف میداشتیم. واقعیت مشترکمان، همین را میطلبد.
نظرات
ارسال یک نظر