برخلاف پدیدههای طبیعی مثل گردش سیارات و
ساختارهای زمینشناسی، هیچ قانون ثابت و بینقصی برای رفتارهای انسانی وجود ندارد.
اگر ما در مورد گروههای انسانی حرف میزنیم،
اگر ما تعلیم میدهیم، راهبری میکنیم یا سعی میکنیم رفتارِ آینده را پیشبینی کنیم(که
هر سهی این موارد با هم مرتبط هستند)، پس ما در حال تعمیمدادن(generalisation) هستیم.
و شاید این بخاطر آنست که ما آن رفتار را درک
نمیکنیم یا بوضوح نمیدانیم که ما انسانها چه کسی هستیم.
«عموماً در خیلی از مواقع، اکثر بچههای مهدکودک، اگر در مدت یکروز طولانی، چُرت نزنند، دچار مشکل میشوند.»
جملهی فوق، دقیقاً به این معنا نیست که «همهی
بچهها به چرتزدن نیاز دارند.»
تعمیمدادنهای مفید، برای تعاملات سازنده
و راهبریهای کُلی(generous leadership)، ضروریاند.
بدون تعمیمدادن، تقریباً شروع یک خدمترسانی
به مردم، غیرممکن است.
ولی باید مواظب تله باشید.
اگر ما برای مدتهای طولانی به تعمیمهای خودمان
بچسبیم یا به مطلقبودنشان اصرار بورزیم یا در پیگیریِ استثنائاتی که در هر تعمیمدادنی
وجود دارند، قصور کنیم، افرادی را که نیاز به دیدهشدن دارند، از قلم میاندازیم و
این خیانتی است به کل کاری که از ابتدا قصد انجامش را داشتیم.
ما کارمان را با یک بازار یا یک مخاطب شروع
میکنیم ولی در نهایت به «فرد»(individual) خدمت میکنیم.
نظرات
ارسال یک نظر