پس آن را نداری. (هنوز آن را نداری.)
بعد از کشیدن یخچال از پریز برق برای تمیزکردنش،
به سه قوطی نیمهخالی از ماهی برخوردم. مهاجرت معجزهآسای آنها به قسمتهای پشتی قفسه
یخچال، باعث شده بود هربار برای برداشتن مقداری ماهی، قوطی تازهای باز کنم. چون قوطیهای
قبلی دیده نمیشدند. نه آنقدر نامرئی که اگر دنبالش میگشتم هم نتوانم پیدایشان کنم
ولی آنقدر از دیده پنهان شده بودند که هرگز حتی به ذهنم هم خطور نکرده بود که آنها
را جستجو کنم.
این اتفاق، خیلی بیشتر از اینها برای اطلاعاتِ
روی کامپیوترمان رخ میدهد. اگر نمیدانی که دنبالش بگردی و اگر باور نداری که آنجا
هستند، ممکن است حذف شوند.
و البته
این قضیه در مورد مهارتهای فراموششدهمان، اعتمادبهنفس و تجربههایمان هم صادق است.
ارزشش را دارد که سعی کنیم داشتههای قبلیمان
و اینکه آنها در گذشته چه خدمتی به ما کردهاند را مدام برای خودمان یادآوری کنیم.
.
نظرات
ارسال یک نظر