و به صورت غیریکنواخت توزیع شده است.
تنها راهی که باید از آن طریق، رنج دیگری را
درک کنیم، اینست که تجربهی او را در قیاس با تجربههای خودمان در نظر آوریم. چیزی
شبیه حس چشاییمان: وقتی دربارهی یک خوردنیِ شکلاتی به شما توضیحاتی دهند، درحالیکه
شما هرگز طعم شکلات را نچشیده باشید، چیزی از توضیحات آنها دستگیرتان نمیشود. درد
و رنج جسمی یا روانی که دیگران اظهار میکنند هم اگر چیزی متفاوت از تجربهی خودمان
باشد، براحتی از روی آن رد میشویم.
ولی حتی اگر شما هرگز این رنج را احساس نکرده
باشید، دیگری آن را همین الان حس میکند. شاید هم شما قبلاً رنجی را حس کردهاید و
زیاد هم فکر نمیکنید که بد بوده باشد، ولی تجربهی مشتریانتان احتمالاً متفاوت باشد.
امکان دارد شما نسبت به ترس یا ضربهای که
تا این حد برای فردِ نزدیکتان تجربه بزرگی است، مقاوم شدهاید. حتی اگر شرایط، باعث
مقاومشدنِ شما به احساس درد و رنج ویژهای نشده باشد، احتمال دارد این قضیه برای دوست
شما صادق نباشد. و حتی اگر شما نمیتوانید این احساس را تصور کنید، ولی هنوز هم برای
دیگران، این یک احساس واقعی است.
درد و رنجی که نادیده گرفته میشود، هنوز هم
درد و رنج است و درد و رنجی که درک شود، قدم اول برای تسکینِ آن برداشته شده است.
.
نظرات
ارسال یک نظر