تقریباً همهی افراد بالای پانزده سال، در
هرجایی از دنیا، به طریقی با بازار سروکار دارند. ما به چیزهایی نیاز پیدا میکنیم
و آنها را میخریم(buy).
ولی اسم این کار، shopping نیست.
؛shopping تجسم چیزی است که شاید آن را بخواهید. معاوضهی هیجانانگیز و درعین حال پُرخطرِ
پول با چیزی که قبلا هرگز آن را نخریدهاید. ممکن است بهتر از چیزی باشد که انتظارش
را داشتید، شاید هم نباشد.
در برخی جوامع، shopping کاری بسیار غریب و پُرخطر
بحساب میآید و بهمین دلیلِ ساده اتفاق نمیافتد.
؛shopping یک فعالیت فرهنگی با شیوهها و دیدگاههای گوناگون است و بسته به اینکه شما
چه کسی هستید و کجا زندگی میکنید، میتواند متفاوت باشد.
؛shopping موادی شیمیایی در مغز ما آزاد میکند. در خیلی از موارد، مخصوصاً درمورد کالاهای
لوکس. درواقع ما برای رسیدن به این تغییر عاطفی است که پول خرج میکنیم، نه برای چیزی
که میخریم.
صنایع چندتریلیوندلاری که برپایهی shopping بعنوان یک فعالیت ورزشی(sport) بنا شدهاند، پدیدههای نسبتاً جدیدی هستند ولی آنقدر
دوروبر ما را گرفتهاند که خیال میکنیم همیشه همینطور بوده است.
پول یک داستان ساختگی است. شاید داستان ذهنی
شما دربارهی پول با داستان دیگران متفاوت باشد. رابطهی ما با قرض، پسانداز و درآمدسازی
با پول، ترکیبی غیرعادی است.
کارت اعتباری بجای اینکه عامل سهولت و فایده
برای مشتری باشد، در مورد خیلی از افراد، به یک تله تبدیل شده است.
علاقه به کارتهای هدیه، فروش وسایل شخصی و
تلنبارکردن کالا در انبارهایمان، نشان از تعهد چندلایهی ما به موضوع shopping است.
برای بسیاری از مردم، shopping در مقادیر کم، میتواند خوشحالکننده باشد. ولی همیشه اینطور نیست.
احتمالاً وسایل و کالاهای بیشتر، نمیتوانند
جای چیزهایی را بگیرند که واقعاً به آنها نیاز داریم.
نظرات
ارسال یک نظر